گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

در تصور ما که ما بینای روی دوستیم

دوست پیش ما وما درجستجوی دوستیم

از پریشان حالی است این حالت ونبود شگفت

و این چنین آشفته دل وآشفته موی دوستیم

برمشام ما نگردد بوی گلها کارگر

[...]

بلند اقبال