گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۲

 

رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست

قالب تهی ز سنگ کند هر سبو که هست

نتوان به هر دو دست سر خود نگاهداشت

بازیچه محیط شود هر کدو که هست

واصل به بحر می شود این جویبارها

[...]

صائب تبریزی