گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱

 

دلم ز جورِ تو خون گشت و برنمی‌گردد

ز راهِ دیده برون گشت و برنمی‌گردد

چه سخت‌جان است این آهنین‌صفت دلِ من

که در فراقِ تو خون گشت و برنمی‌گردد

به پایِ هجر در افتاد و برنمی‌افتد

[...]

حکیم نزاری