×
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸
روی تو ز مشک زلف قارون گشته ست
زلف تو ز عکس روی میگون گشته است
مستانه دو چشم تو دژم چون گشته ست
گفتی که برشک هر دو پرخون گشته است
۲ بیت
عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷
آن دوستی قدیم ما چون گشته است؟
مانده است به جای؟ یا دگرگون گشته است؟
از تو خبرم نیست که با ما چونی
باری، دل من ز عشق تو خون گشته است
۲ بیت