×
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
به هر گلشن که بینم مبتلایی رو نهم آنجا
ز داغش آتشی افروزم و پهلو نهم آنجا
چو بینم دردمندی بر سر ره بیخود افتاده
به خاک افتم سر او بر سر زانو نهم آنجا
روم تا شهر بابل از جفای این سیهچشمان
[...]
۷ بیت