گنجور

عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۱۶

 

در عشق تو من گرد جنون میگردم

وز دایرهٔ عقل برون میگردم

دیری است که در خون دل من شدهای

در خون توشدی و من به خون میگردم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۲۰

 

از عشقِ خط تو سرنگون میگردم

وز خال تو در میان خون میگردم

تا روی نمود نقطهٔ خال توام

چون پرگاری به سر برون میگردم

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۸

 

در عشق تو من گرد جنون میگردم

وز دایرهٔ عقل برون میگردم

دیری است که در خون دل من شدهای

در خون تو شدی و من به خون میگردم

عطار
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۷

 

من آن مستم که از اطوار خود یکمو نمیگردم

بهر پهلو که میگردم از آن پهلو نمیگردم

نصیحتگوی من هر لحظه صد افسون دمد لیکن

مسخر جز بسحر چشم آن جادو نمیگردم

من از عشق سیه چشمان چو مجنون مست و مدهوشم

[...]

اهلی شیرازی