گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵۶

 

از سر خاک شهیدان سبزه گلگون می‌دمد

چون نباشد لاله‌گون تیغی که از خون می‌دمد؟

سرکشی در آب و خاک مردم افتاده نیست

در زمین خاکساری دانه وارون می‌دمد

گر پریشان اختلاطی نیست لازم حسن را

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸

 

سبزه‌ای جز آه کی از خاک مجنون می‌دمد

از نیستان محبت ناله بیرون می‌دمد

بس که می نوشیده آن بدخو عرق از پیکرش

همچو رنگ باده از مینا به بیرون می‌دمد

در قریب دل هر افسونی که لیلی خوانده است

[...]

سعیدا