گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۶

 

نشستی با شراب و رود تا در خونم افگندی

بشو دست از وجود من که در جیحونم افگندی

ز بزم خود چو موج آب و همچون شعله از آتش

به یک جام لبالب شمع من بیرونم افگندی

همانساعت بعقل و دانش خود خنده ها کردم

[...]

بابافغانی