گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۸

 

هر شب از دست غمت دیده و دل خون شودم

وانگه از هر مژه راوق شده بیرون شودم

گاه گاهی به سر زلف تو در می آیم

با دلی در هم و آن هم ز غمت خون شودم

مردم دیده کند رقص به صحرای دو رخ

[...]

امیرخسرو دهلوی