گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰

 

چشمم همه روز خون تراود

من دانم و دل که چون تراود

نتراوم پیش هیچ مردم

کز مردم دیده خون تراود

دل گر ز تو لخته شد محال است

[...]

امیرخسرو دهلوی