گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۸

 

گر دل بر امید رهنمون بنشیند

ور در غم خود میان خون بنشیند

در ششدرهٔ خوف و رجا مانده است

تا آخر کار مهره چون بنشیند

عطار
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

در دیده نگه چون ز تو در خون بنشیند

از تنگدلی چون مژه بیرون بنشیند

بی باد درین دشت غبار ره لیلی

برخیزد و در دیده مجنون بنشیند

آن کس که فکند از نظر لطف تو ما را

[...]

فصیحی هروی