گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰

 

ای دیده ره ز ظلمت غم چون برون بری

چون نور دل نماند برون راه چون بری

اول چراغ برکن و آنگه چراغ جوی

تا زان چراغ راه ز ظلمت برون بری

هجران یار بر جگرت زخم مار زد

[...]

خاقانی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۸ - جدا شدن آدم و حوا از یكدیگر

 

چون تو آوردی تو هم بیرون بری

بی چگونه آمدی، بی چون بری

عطار