گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

زآب چشم کوهکن کان لاله گون آمد برون

لاله ها از سنگلاخ بیستون آمد برون

چون گذشت از دل خدنگت ریختم از دیده خون

مرهم افتاد از جراحت دور خون آمد برون

از برون آمد درون صد جرعه عشرت ولی

[...]

جامی