×
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷
بر پشت من از زمانه تو میآید
وز من همه کار نانکو میآید
جان عزم رحیل کرد و گفتم بمرو
گفتا چه کنم خانه فرومیآید
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۷
چشمم جو بران روی نکو می آید
خونابه بجای آب ازو می اید
هر کجا که سیه گلیمی، آشفته سریست
در حلقۀ زلف تو فرو می اید
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۸
چون یادم از آن روی نکو می آید
خونم بدل تیره فرو می اید
پاکیزه تری ز قطرۀ اشک از انک
در چشم نیایی تو و او می آید
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۸
گاهم ره بتخانه نکو میآید
گاهم ز در تو های و هو میآید
در مشرب من کعبه و بتخانه یکیست
تا مرغ دلم کجا فرو میآید
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵
آن سو که منم فیض فرو میآید
ذوق و فرحم از همه سو میآید
بالاتر ازین کاخ و گلستان که تویی
جایی است که از بهشت بو میآید