گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

آن بت که دمی جفا فراموش نکرد

با ما نفسی دست در آغوش نکرد

هر نکته که سر بسر بدو میگفتم

در بود ولی نگار در گوش نکرد

ابن یمین
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹

 

شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد

واز بهر تو زهر اندهی نوش نکرد

ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد

آن را که ترا هیچ فراموش نکرد

سیف فرغانی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

دل به یاد لب لعلت سخن از نوش نکرد

خون شد و حقّ نمک هیچ فراموش نکرد

زلف تو دست به تاراج دل ما نگشاد

ماه را تا ز شب تیره سیه پوش نکرد

هرکه در راه تو پا از سر همّت ننهاد

[...]

خیالی بخارایی