گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

از جهان هرکه چو ما خرقه بدوشان گذرد

چشم بر هم نهد از سرمه فروشان گذرد

اجل آید به سرم هردم و نومید رود

چون سخن چین که به اطراف خموشان گذرد

چاره ی آفت ایام، تجرد نکند

[...]

سلیم تهرانی