گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

دل در آن زلف شد و روی دل افروز ندید

وه که هیچ از سر زلف تو کسی روز ندید

وقت دل گرم نشد تا ز غم عشق نسوخت

عود خوشبوی نشد تا الم سوز ندید

خویش را بر صف عشاق زدن کام دل است

[...]

خیالی بخارایی