گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

گردون نفسی بکار من دور نکرد

یکدم نگذشت تا دو صد جور نکرد

ان سعی که در هلاک من کرد بظلم

حقا که اسد بکشتن ثور نکرد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

هرگز بمراد من فلک دور نکرد

یکروز بشب نشد که صد جور نکرد

خون مژه بر چهره روان چیست مرا

گر خسته دلم ز صدمتش غور نکرد

ابن یمین