گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳

 

آسمان را خانه زنبور می دانیم ما

انجمش را دیده های شور می دانیم ما

نشأه سرشار در میخانه افلاک نیست

صبح را خمیازه مخمور می دانیم ما

جز فضای دل، به زیر آسمان هر جا که هست

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰

 

آسمان را یکسر پرشور میدانیم ما

وز شراب لم یزل محمور میدانیم ما

نورحق تابیده بر اکناف عالم سربسر

نور انجم پرتوی زان نور میدانیم ما

جابجا در هر فلک بنشسته خیلی از ملک

[...]

فیض کاشانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

رو به هر کوهی نماید طور می‌دانیم ما

هرکه گوید حرف حق منصور می‌دانیم ما

غایبان گر در حضور ما سخن‌ها گفته‌اند

نیست ز ایشان رنجه‌ای، معذور می‌دانیم ما

قرب دلبر جز فنای عاشق بیچاره نیست

[...]

سعیدا