×
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
چشم بد از روی تو دور ای صنم
روی مپوشان که بهشتی بود
هر که ببیند چو تو حور ای صنم
حور خطا گفتم اگر خواندمت
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸
بی تو بتان را چه سرور ای صنم
بتکده را بی تو چه شور ای صنم
یافته از موی تو و روی تو
دیر و حرم ظلمت و نور ای صنم
بتشکنی پیشه کند بتتراش
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷
حق ز رخت کرده ظهور ای صنم
این چه ظهور است و چه نور ای صنم
قامت تو شور قیامت نمود
این چه قیام است و چه شور ای صنم
هیچ نمازی نپذیرد قبول
[...]
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
با تو نخواهم رخ حور ای صنم
عقل نبازم ز قصور ای صنم
دوری تو دوزخ و وصلت بهشت
عشق تو غوغای نشور ای صنم
شرم مدار از من و غایب مشو
[...]