گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶۵

 

ساعد او می زند بر شمع کافور آستین

دست حسنش می فشاند بر رخ حور آستین

بسکه روشن گشته بر دستم چراغ داغ عشق

شد بسان پردهٔ فانوس پرنور آستین

می شود چون صبح روشن از فراغ روی او

[...]

۴ بیت
جویای تبریزی