گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷۱

 

رفتی و چراغ ستم افروخته کردی

دیدی که چه باروز من سوخته کردی

کشتی بجفا شهری و از درد رهاندی

درد همه در جان من اندوخته کردی

از خون اسیران نشود سیر سگ تو

[...]

اهلی شیرازی