گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۹

 

ای تازه گل که بوی خوشت دم ز روح زد

خرم کسی که با تو شراب صبوح زد

در حیرتم که خاک درت از چه گل نساخت

اشکم که تخته بر سر طوفان نوح زد

ای میفروش در بگشا جرعه یی ببخش

[...]

اهلی شیرازی