گنجور

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۲۰

 

بر خال تو جز حال تبه نتوان داشت

وین خیره کسی را به گنه نتوان داشت(؟)

زنجیر سر زلف تو هر دل که بدید

در سینه به زنجیر نگه نتوان داشت

ظهیر فاریابی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

دگرم بسته آن زلف سیه نتوان داشت

آن چنانم که بزنجیر نگه نتوان داشت

تاب خیل و سپه زلف و رخی نیست مرا

روز و شب معرکه با خیل و سپه نتوان داشت

تا کی آن چاه ذقن را نگرم با لب خشک؟

[...]

هلالی جغتایی