گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹۵

 

گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستانی

ملک نه چرخ ز خورشید و ز مه بستانی

عارضت ماند در آبنوس جان ای سلطان

چه شود گر نفسی عرض سپه بستانی

آن دلی کش همه خوبان نتوانند ستد

[...]

امیرخسرو دهلوی