گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

بر من خسته ی هجران چه جفاها که نرفت

وز دو چشمت به دلم آنچه خطاها که نرفت

قد و بالات بلای دل ما بود مگر

که از آن در به سر من چه بلاها که نرفت

رحمتی بر من بیچاره نیاورد نگار

[...]

جهان ملک خاتون