گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳

 

می کشیدی و نگه سیر چمن یاد گرفت

لب گشودی و صبا حرف زدن یاد گرفت

از دل خون شده ام یاد تو وحشت آموخت

همچو طوطی که در آیینه سخن یاد گرفت

کار توفیق نیفتاد به استادی کس

[...]

اسیر شهرستانی