گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹

 

چو حلقه دور افق بر من است تنگ شده

که حلقه سر زلف توام ز چنگ شده

مجو عمارت دین از دلم که این خانه

خراب کرده آن چشم شوخ شنگ شده

چرا کشم پی مرهم خدنگت از دل ریش

[...]

جامی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۱

 

غنچه بی جلوهٔ دیدار تو دل تنگ شده

دید تا روی تو آیینه به صد رنگ شده

برق آهم به دل کوه چنان کرده اثر

که شرر سرمهٔ مژگان دل سنگ شده

جویای تبریزی