گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

شادم که بر انکار من شیخ و برهمن گشته جمع

کز اختلاف کفر و دین خود خاطر من گشته جمع

مقتول خویشان خودم جویید خونریز مرا

زینان که بر نعش منند از بهر شیون گشته جمع

در گریه تا رفتم ز خود اندوهم از سر تازه شد

[...]

غالب دهلوی