×
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
تو چنین، وایشان چنان، من چون کنم؟
نه مرا دل ماند و نه جان، چون کنم؟
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱
دلبری دارم که جان میخواهد از من، چون کنم
از سر جان برنشاید خاست، ای تن، چون کنم
گوهر مهرش چو کان در دل نهان کردم ولیک
با چنین دریای مروارید معدن، چون کنم
چشمِ سوزن کرد بر من عالَم، از بس کافری
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۱
ترک تن دل را نگردانیده روشن چون کنم
پشت چون آیینه مظلم به گلخن چون کنم
دیده روشن به خون دل زمن قانع شده است
من ز قندیل حرم امساک روغن چون کنم
از لطافت باز شبنم بر نمی دارد گلش
[...]