گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

آلوده بمی لعل ترا چون نگرد کس

طاقت نبود کان لب میگون نگرد کس

منت که رسیدم ز تو یکره بزلالی

در ساغر خود چند همه خون نگرد کس

خوبی تو، مکن گوش بگفتار بد آموز

[...]

بابافغانی