گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲

 

هم جفای دوستان هم جور دشمن می‌کشم

هرکه از هر جا برآرد تیغ گردن می‌کشم

پهلوی چرب غنا ارزانی دون‌همتان

من ز خاک آستان فقر روغن می‌کشم

چند باشم شعله هر گلخنی دیگر چو داغ

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۸۱

 

با تجرد چون مسیح آزار سوزن می کشم

می کشد سرازگریبان زآنچه دامن می کشم

کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود

این زمان از سایه خود کوه آهن می کشم

می دود چون سایه دنبالم به جان بی نفس

[...]

صائب تبریزی