گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

همچو بالای تو سروی به چمن می‌نرسد

در خور لعل تو دُری ز عدن می‌نرسد

چه کنم قصه هجران به که گویم که مرا

یک زبان است و ز افغان به دهن می‌نرسد

هر زمان زلف تو دارد به سر ما سیهی

[...]

اثیر اخسیکتی