گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

تُرک من مشک بر سمن می‌زد

سپه زنگ بر ختن می‌زد

زهره از قلب عقربش می‌تافت

افعیش حلقه بر سمن می‌زد

لعل دُر پوش او به دُر پاشی

[...]

خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

چه سود آن تیشه کِش بر سنگ دست کوهکن می‌زد

چو بی‌لعل لب شیرین به پای خویشتن می‌زد

صبا آشفته شد وقت سحر زان طره و عارض

بنفشه بر گل سیراب و سنبل بر سمن می‌زد

امید مقدمت می‌داشت فراش چمن روزی

[...]

جامی