گنجور

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴

 

دل همان غمناک و شد در عشق چشم من سفید

خانه تاریک است و از مهر رخش روزن سفید

بس که هردم مینهم بر چشم گریان نامه ات

نامه ات ترسم شود آخر چو چشم من سفید

گرچه گل گردد سفید از آفتاب اما ز شرم

[...]

ابوالحسن فراهانی