گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳

 

نهال ما که چو نی پر ز بند می‌روید

از او چو غنچه دل مستمند می‌روید

چنان ز عشق به دل داغ سوختن بردم

که بعد مرگ ز خاکم سپند می‌روید

ز آرزوی سر زلف او من آن صیدم

[...]

سلیم تهرانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۸۵

 

تو را که از لب چون پسته قند می‌روید

نمک ز داغ من دردمند می‌روید

ز آب دیده مجنون برای دفع گزند

هنوز در ره لیلی سپند می‌روید

ز بار منت نشو و نما گریزان است

[...]

اسیر شهرستانی