گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴

 

دلم به دامِ تمنّایِ عشق چند افتد

شکالِ پایِ من از عقل ناپسند افتد

گناهِ دیدۀ شوخ است این که هر ساعت

دلم چو صیدِ زبون در خمِ کمند افتد

چه خوش بنازم اگر دامنِ وصالِ فلان

[...]

حکیم نزاری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷۳

 

اگر نقاب ازان روی دلپسند افتد

به شهر سوختگان قحطی سپند افتد

هوای قامت او فکر را بلندی داد

سخن بلند شود عشق چون بلند افتد

به چشم کم نظران میل آتشین مکشید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۱

 

کجا چشم بد از دود سپندم در گزند افتد؟

به بخت من گره در کار آتش از سپند افتد

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸

 

ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افتد

ز صید غنچه ای گرد سبکروحم بلند افتد

به دامش گر به خاطر بگذارنم یاد آزادی

تنم را همچو جوشن بند بر بالای بند افتد

چه گل چیند زعالم حسرت زندانی مرغی

[...]

اسیر شهرستانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

از زنانت زنی پسند افتد

نو غزالیت در کمند افتد

آذر بیگدلی