گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸۹

 

نیست بی می باغ رانوری می روشن بیار

تیره می سوزد چراغ لاله ها روغن بیار

صندلی شد آبها وتوبه درد سر نبرد

وقت امدادست ساقی رطل مردافکن بیار

پیش راه ماکه درظلمات غم سرگشته ایم

[...]

صائب تبریزی