گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۷

 

سحر که سنبلم از جیب پیرهن بکشی

گمان برم که رگ جانم از بدن بکشی

شود کنار و برم بی تو باغ عریانی

که غارتش کنی و سنبل و سمن بکشی

شبم به هم زده یارب تو انتقام مرا

[...]

نظیری نیشابوری