×
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱
آنکه گل را غیرت از لطف تن او خاسته ست
چاک جیب غنچه از پیراهن او خاسته ست
می رود دامن کشان چون گل بهاران وین همه
لاله و نسرین به باغ از دامن او خاسته ست
کی شود سوز قتلیش کشته زیر تیره خاک
[...]
جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۱۰
کی شود سوز قتیلت کشته زیر تیره خاک
زانکه این آتش ز جان روشن او خاسته ست
چون تواند عاشق از طوق وفایت سر کشید
قمری آسا طوق او از گردن او خاسته ست