گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

اگرچه راه بسی بود تا من از آتش

دلم بسوخت ز عشق تو چون تن از آتش

ز سوز عشق تو در سینه چو کوره من

دلم گرفت حرارت چو آهن از آتش

ز باد دم شودش سیم و زر روان چون آب

[...]

سیف فرغانی