گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

در خمارم ساقیا! جام جمی می‌بایدم

محرم همدم ندارم، همدمی می‌بایدم

دارم از زلف پریشانش حکایت‌ها بسی

خلوت بی‌مدعی با محرمی می‌بایدم

خشک شد لب ز آتش دل در جگر آبم نماند

[...]

نسیمی