گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۱

 

باز به قول کیست این جور و ستم که می‌کنی؟

وین دل و دیدهٔ مرا پر تف و نم که می‌کنی؟

رنج دل شعیف من گشت فزون ز عشق تو

چون نشود فزون؟ از آن پرسش کم که می‌کنی

حال دل شکسته را باز پدید می‌کند

[...]

اوحدی