×
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
شب نیست کم ز هجر تو صد غم نمی رسد
اشکم بچار گوشۀ عالم نمی رسد
اندر تو کی رسم؟ که نسیم سحرگهی
در گرد آن کلالۀ پر خم نمی رسد
در چشم من برست قد سرو پیکرت
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٢۶
که داند که در وحدت و انزوا
چه آسایش جان بمن میرسد
گشاد است بر من ریاضی کز آن
خرد را نسیم سمن میرسد
دمادم لطیفی دگر نزد من
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۹
فریاد کاین طبیب به دردم نمی رسد
دستم به دور وصل تو هر دم نمی رسد
مجروح شد دلم به سر نیش اشتیاق
مشکل که از وصال تو مرهم نمی رسد
راضی شدم به نکهت زلفین دلکشت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۸
نشئهٔگوشهٔ دل از دیر و حرم نمیرسد
سر به هزار سنگ زن درد بهم نمیرسد
آنچه ز سجدهگلکند نیست به ساز سرکشی
من همه جا رسیدهام نی به قلم نمیرسد
نیستکسی ز خوان عدل بیشربای قسمتش
[...]