گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - در مدیح

 

منم که جز بمدیح تو هیچ دم نزنم

بجز بقوت تو گوی مدح و دم نزنم

سرای ضرب سخن زان مسلمست مرا

که جز بنام شهنشاه دین درم نزنم

مجاور فلک و بحرم اندرین حضرت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

در شیوه عشق بیش ازین کم نزنم

ور دل ببرد دو دیده بر هم نزنم

عهدی دارم که در غم فرقت یار

گر جان برود تن زنم و دم نزنم

مجیرالدین بیلقانی
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۹۸

 

چون شمع ز سوختن دمی دم نزنم

تا دست در آن کمند پُر خم نزنم

ور توبه کنم ز عشقِ تو ننشینم

تا همچو سر‍ زلفِ تو برهم نزنم

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۵

 

بی عشق تو من دو دیده برهم نزنم

جز با تو به جان تو که من دم نزنم

یک روز مبادا زتو با برگ دلم

کز آتش برگ در دو عالم نزنم

اوحدالدین کرمانی