گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

دیدی که عاقبت سر آن هم نداشتی

کشتی مرا و رفتی و ماتم نداشتی

گیرم نداشتی سر دل دوستی ما

باری زبان طال بقا هم نداشتی

ما را بخوشحریف نبایست داشتن

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق