گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت

نام بیداد تو جز لطف و کرم نتوان گفت

آرزوی تو ز روی دگران کم نشود

حاجت کعبه به دیدار حرم نتوان گفت

حسن تو خانه برانداز مسلمانانست

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

با یکدم وصلت غم عالم نتوان گفت

صد ساله سخن باتو بیکدم نتوان گفت

ما وصل نجوییم و غم هجر تو خواهیم

وز نازکی خوی تو این هم نتوان گفت

با زخم تو خاموشم و زخمی دگرست این

[...]

اهلی شیرازی