گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۹

 

دوش تا روز دل از عشق تنعم می کرد

در پس پردهٔ جان یار ترنم می کرد

من چو بلبل همه شب زار همی نالیدم

دوست چون غنچه بر آن گریه تبسم می کرد

دل بیچارهٔ گم گشته خود را دیدم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۶ - تنبلی عاقبتش حمالی است

 

متصل خنده به مردم می‌کرد

قلم و کاغذ خود گم می‌کرد

ملک‌الشعرا بهار