×
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷
دمی چون صبح می خواهم درین عالم ز من باشد
که روشن می کنم آفاق را چون دم ز من باشد
به چشم سیر من اسباب دنیا در نمی آید
همین وقت خوشی می خواهم از عالم ز من باشد
چو عیسی هر که صاحب دم شد از کشتن نیندیشد
[...]
۱۳ بیت