×
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲
آن دست که نخل قد آدم ریزد
نخلی به نزاکت قدت کم ریزد
گر نازکیت به سر و آزاد دهند
چون باد صبا بجنبد از هم ریزد
۲ بیت
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰
تا کی از لب-گهرِ آن مست تکلم ریزد
این نمک چند به ریش دل مردم ریزد
طرفه حالی است که دارد اثر زهر ستم
جرعهٔ لطف که در جام ترحم ریزد
مُردم از دُرد-سر و صاف نشد، کو ساقی
[...]
۶ بیت
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۳
لب گلبرگ تو کش جان ز تکلم ریزد
غنچه را خون به دل از رشک تبسم ریزد
جز می لعل تو جان را نکند دفع خمار
ساقی انگور بهشت از همه در خُم ریزد
محفل آرایِ که شد ماه من امشب که ز رشک
[...]
۷ بیت